نوشته های یک قلم

نارنجکی برای تمام فصول

نوشته های یک قلم

نارنجکی برای تمام فصول

پیوندهای روزانه

اولین ساخته مستند حقیر با نام سه روز اول .

مستند سه روز اول

 
 
 
 
 همین مطلب در : 
مطلب مرتبط در :
 
 
 
 
مصاحبه با همین موضوع :
 

مستند سی دقیقه ای با نام «سه روز اول» یکی از آثار برگزیده این دوره جشنواره عمار است که توسط سیدمحمدمهدی پوریزدان‌پرست از هنرمندان انقلابی شیراز ساخته شده و به بررسی اتفاقات سه روز اول پس از انتخابات سال ۸۸ در دانشگاه شیراز و یک جریان شناسی مختصر از مجریان آن اتفاقات می پردازد.

به گزارش سحاب‌نیوز، جشنواره مردمی فیلم عمار اولین بار در سالروز ۹دی در سال ۱۳۸۹ با ۲۰ فیلم و در ۳۰ نقطه از کشور برگزار شد، اما اکنون با گذشت چهار سال از آغاز به کار جشنواره، این آمار به ۱۵۰۰فیلم و پخش در سه هزار نقطه کشور افزایش یافته است.

 فیلم سازان ارزشی سومین حرم اهل بیت در پنجمین جشنواره مردمی فیلم عمار درخشش ویژه ای داشتند و بسیاری از آثار آنان جزو آثار برگزیده کشور معرفی شد. مستند سی دقیقه ای با نام «سه روز اول» یکی از آثار برگزیده این دوره جشنواره است که توسط سید محمد مهدی پوریزدان پرست از هنرمندان انقلابی شیراز ساخته شده و به بررسی اتفاقات سه روز اول پس از انتخابات سال ۸۸ در دانشگاه شیراز و یک جریان شناسی مختصر از مجریان آن اتفاقات می پردازد.

لینک دانلود

در ادامه می توانید گفتگوی تفصیلی خبرنگار ما با این مستند ساز جوان را بخوانید:

انگیزه شما از انتخاب این سوژه برای ساخت فیلم مستند چه بود؟

 تفاوت میان واقعیتی که در آن روزها در دانشگاه اتفاق می افتاد و خبر و نمودی که در قبالش  منتشر میشد بنده را به این نتیجه رساند که یکی باید حقیقت را بگوید و البته که اگر این حقایق گفته نشود بازیگران سیاسی بخوبی بلدند با پررویی تمام و نا دیده انگاشتن عملکرد خود در گذشته  به صحنه برگردند. مثل امروز که سعی دارند تمام آن اتفاقات و عملکردها را در پازل سیاسی بازی و یک اختلاف جزئی تعبیر کنند و حقایق را به داستانهایی در راستای منافع خودشان تعبیر و تفسیر کنند.

این مستند چندمین اثر شمابود و چقدر طول کشید تا این اثر را ساختید؟

این مستند اولین کار بنده بود و تقریبا دوسال زمان برد. البته کار، یک  کار مستمر نبود و در فرصتهای فرعی دنبال می شد.

تهیه کنندگی این مستند بعهده کجا بود ؟

در ابتدا قرار بود کار را با یک هزینه بسیار ناچیز برای یکی از نهادهای فرهنگی بسازیم که البته مسئولین با توجیه هایی مثل طول کشیدن ساخت از پرداخت نصف آن هزینه هم طفره رفتند. در واقع هزینه های شخصی خرج ساخت این فیلم شد . البته بچه های بسیج دانشجویی استان در تهیه آرشیو خیلی یاری دادند. تقریبا تمام کارها یکی دو نفره انجام شد . برادر و استاد خوبم جناب اقای محسن اسلام زاده بعنوان مشاور و برادر سید حسین مطلبی ‌پور بعنوان فیلمبردار خیلی در تهیه این مستند زحمت کشیدند.

 

با چه مشکلاتی در این مسیر بیشتر مواجه بودید؟

تقریبا تولید یک اثر مستند برای امثال بنده که از فضای دانشجویی بدون هیچ تجربه و امکانات و ارتباطاتی شروع بکار کردیم کلا مشکل است.

از ضعف‌های فنی در تولید یک مستند و نیاز به آموزش تا ارتباط و اعتماد سازی سازمانها و نهادها از مشکلات بزرگ کار محسوب می‌شود، اما بزرگترین مشکل این است که حس می کنید فضای فرهنگی و برخی متولیان فرهنگی نه تنها کار را نمی شناسند بلکه دست کم می گیرند و بدتر از ان اینکه تحویل نمیگیرند و اینگونه عکس العمل ها باعث سردی و نا امیدی فعالان این عرصه میشود.

برخی مسئولین فرهنگی بیشتر دلگرم به همان کارهای روزمره هستند .

در مورد خود فیلم هم باید توجه داشت ساخت یک فیلم به این راحتی ها هم نیست، حقیقت گویی و بی طرفی از عمده فاکتورهای است که محقق شدن آن هم ب  تخصص و مشورت و هم آزاد اندیشی نیاز دارد.

 راهکارتان برای رفع این مشکلات و راحت تر کردن کار برای امثال شما چیست؟

 تنها راهکار موجود این است که باید در صحنه ماند و کار تولید کرد تا فضا متوجه ارزش و اهمیت کار بشود، کما اینکه امروز با گذشت چند سال ازشروع به کار این جشنواره تازه نیاز فضای فرهنگی جامعه به آثاری از این دست بروز یافته است و دانشجوهای جدید بنا بر اتفاقات اخیر دانشگاهها و نیاز به بازخوانی گذشته درخواست کردند که این مستند در اختیارشان قرار بگیرد. مخصوصا بازخوردهای پخش این مستند مایه دلگرمی است ونشان می دهد که دغدغه و نیت سازندگان فیلم و تشخیصشان درست بوده است.

 تاکنون حمایتی از اثرشما شده که جوابگوی هزینه های صرف شده باشد؟

به این معنا خیر. فکر می کنم اگر دوربین و فیلمبرداری و تدوین و توزیعش را خودمان انجام نمی دادیم کلا فیلمی ساخته نمی شد . تنها در یک جشنواره هنری بسیج بود که جایزه ای به کار تعلق گرفت .

 برای اکران فیلم به شما درخواستی داده شده است؟

 چند باری برخی نهادهای فرهنگی مراجعه کردند ولی حتی حاضر نبودند یک هزینه حداقلی برای اکران پرداخت کنند . این اواخر اما به در خواست دوستان دانشجو  فیلم را در اختیارشان گذاشتیم تا اکران کنند .

 چرا در بین مصاحبه شونده های فیلم شما هیچ منتقدی نیست؟

ما برای مصاحبه با خیلی ها صحبت کردیم و  البته از خیلی ها هم مصاحبه گرفتیم که بخاطر زمان کوتاه نتوانستیم از مصاحبه های آنها بهره ببریم.

اما در مورد منتقدین ما خیلی سعی کردیم با برخی از بچه های تشکل های دانشجویی که در ان قضایا نقش داشتند ارتباط بگیریم ، ولی دوستان حاضر به مصاحبه نشدند

در این بین از جناب رمضان زاده مسئول خوابگاههای دانشجویی که صمیمانه حاضر به مصاحبه شدند تشکر ویژه دارم ، اگر انتقادات ایشان نبود جدا ما مانده بودیم چطور انتقادات را مطرح کنیم .

آیا باز هم مستند می سازید؟

مطمئنا دوباره فیلم و مستند خواهم ساخت. به رغم مشکلات موجود، در حال حاضر یک کار جدید در مورد تاریخ انقلاب شروع کردیم که انشاالله به زودی خبرهای خوشی درباره آن خواهید شنید.

تجربه اول برای هر مستند سازی یک کلاس درس است، طبیعتا با یک تجربه و دانش کم وارد کار میشود اما همینکه جرات میکند و دوربین بدست می گیرد بزودی به اشکالاتش واقف میشود و مطمئنا در کارهای بعدی بهتر عمل خواهد کرد شاید برخی بعدا با حرفه ای شدن از کار اولشان خجالت بکشند اما کارهای اول معمولا خالصانه ترین  کارها هستند.

 برای پخش اثر خود در صدا وسیما اقدامی کردید؟

برخورد سرد مسئولین فرهنگی خاطره بدی از این فیلم در ذهن ما گذاشت البته با توجه به حرفهای رک و صریح مستند بعید میدانیم صدا و سیما تمایلی برای پخش کار داشته باشد. از این رو اقدامی هم نکردیم اما اگر کار را بپسندند ، مانعی برای اکران نیست.

 حرف پایانی شما؟

 تشکیل خط سیر فیلم خیلی سخت است اما بنظرم اینکه جرات کنیم دوربین دست بگیریم و کار بسازیم شروع بسیار خوبیست حتی اگر به نتیجه نرسد بشرطی که بدنبال اشکال بگردیم و کار را متوقف نکنیم.

در اخر اینکه ظرفیتهای خوبی در استان وجود دارد که میتواند در جبهه انقلاب فعال بشود. تعداد زیادی هنرمند حوزه فیلم و عکس وسینما داریم که باید توانشان را به هم معرفی کنند و البته تعداد زیادی نهاد فرهنگی که باید به جوانها اعتماد کنند و حمایت و پشتیبانی خود را در اختیار جوانها بگذارند.

اما نکته نهایی اینکه سال ۸۸ اتفاقاتی افتاد که خیلی از جوانهای حزب اللهی حس کردند امروز اگر انها وسط میدان نیایند کس دیگری هم وسط نمی اید. واژه افسران جنگ نرم رهبری در توصیف جوانها بهترین تعبیر بود که الحق این نسلی که نه امام و نه انقلاب رو در ک کرده بودند بنا بر یک حسی که من اسم آن را حس خفته انقلابی می گذارم احساس وظیفه کردند و حقیقتاً  یک معجزه رسانه ای معرفتی را خلق کردند و گام مهم و مؤثری در حفظ انقلاب برداشتند و یک نسل جدیدی از سربازهای گهواره ای امام خمینی را تشکیل دادند.

خوشحالم که یک عضو کوچکی از این لشکر باشم و البته که به این هویت هم میبالم . حتی اگر هیچ نهاد و فرد و گروهی هم از ما حمایت نکند بنا بر وظیفه ای که در قبال این انقلاب و امام و شهدا بر دوشمان هست میدان را خالی نمی کنیم تا خدای نکرده یکبار دیگر نماز جمعه تهران شاهد اشک های حجت خدا و خالصانه به میدان امدن رهبرمان نشود.

این عرصه ، عرصه ایست که می شود سپر بلای ولایت شد.

 این مطلب در :

سحاب نیوز 

عمار فیلم 

روایت فیلم 

تسنیم 

آرت آنلاین 

شفقنا 

روزنامه سبحان

 
  • بنده خدا

دیر زمانی است که  حقیر در نقش چشم ناظر به رصد اتفاقات و تحولات استان فارس چشم دوخته ام و فعالیتهای ملی و بین المللی هیچگاه مانع از نگاه بومی و منطقه ایم نشده ، نوشته زیر رک نوشته ای است از اتفاقات این سالها :

این اولین بار نیست که پروژه ای نیمه تمام  افتتاح میشود و یا خرجی عظیم بر بیت المال تحمیل شده لیکن به سبب عدم انجام مطالعات تخصصی چیزی جز اتلاف بیت المال در پی ندارد  در ذهن که مرور میکنم

1-     افتتاح چهل پروژه شهرداری شیراز در اواخر دولت اصلاحات به میمنت ورود رئیس جمهور وقت که  اصلا به سرانجام و افتتاح نرسید

2- افتتاح قطار شیراز  که در زمان استانداری جناب رضازاده با نظارت و عنایت ویژه ایشان صورت گرفت و نیمه کاره افتتاح شد سپس مشخص شد که چند صد کیلومتر از این خط غیر کارشناسی و برای افتتاح در ایام انتخابات ساخته شده که هم اکنون نیز مشکلات ان گریبانگیر شیراز است و البته بعد تر مشخص شد خط راه اهن شیراز باید به سمت شهرک صنعتی و سپس بوشهر میرفته که بنا بر عنایات خاص مسئولین باین محل مشکوک منتقل شده و هم اکنون باید با صرف میلیاردها تومان دیگر از بیت المال یک خط دیگر از زرقان کشیده شود تا اصلا امکان ادامه راه به سمت بوشهر را بیابد . البته تجمیع عجیب ورودی و خروجی های شیراز پای قبله جدید شهر ( مجتمع خلیج فارس ) نیز خود بحثی جداست که طبق برنامه ریزی اقایان عزیز قرار است بغیر از قطار شیراز ، ترمینال کاراندیش و سپس بزرگراه شیراز اصفهان برای ورود و خروج مسافر بجای رد شدن از زیر دروازه قرآن از زیر سایه مجتمع هایپر استار و مجتمع خلیج فارس عبور کنند و دروازه قران نیز به جاده ای فرعی و بی فایده تبدیل شود.( خبر )

 

3-     طرح ترافیک خیابانهای مرکزی شیراز که به علت صدور مجوزهای بی رویه تجاری (که خود عامل جذب مسافر انبوه به مرکز شهر است ) و بالا رفتن حجم ترافیک مجبور به اجرای ان شدند لیکن بعلت نبود مطالعات تخصصی و تصمیم عجولانه و تقلیدی از تهران و دیگر کلان شهرها حتی یک هفته دوام نیاورد و شهرداری با صرف هزینه های هنگفت مجبور به باز کردن تمام میله های طرح شده و هم اکنون از انها بعنوان میله های حائل خیابان و پیاده رو استفاده میشود .( خبر ) ( خبر )

3-     طرح بالونهای داغ : طرحی که با صرف هزینه های هنگفت و به طمع جذب تبلیغات در برنامه نمایشی پرواز بالون باجرا در آمد ولی در نهایت کسی نه تبلیغی گرفت و نه بالونی دیده شد و نهایتا هزینه ای از بیت المال به پرواز در آمد .( خبر )

4-     طرح غیر کارشناسی اتوبوسهای بی آر تی در خیابان تنگ و کوچک لطفعلی خان زند که خود ترافیک زا شد تا ترافیک زدا که بنظر حقیر این دو مورد اخیر بیشتر تقلید مضحک از طرحهای مشابه تهرانی بود تا اجرای یک طرح بعنوان راه حل مشکلات شهر ( خبر )  ( خبر )

5-     سنگ فرش حافظیه که بنا بر سلیقه فردی آقایان انجام شد و اعتراض و گلایه کارشناسان و مردم کارساز نشد تا اینکه شهرداری مجبور به پر کردن و یک دست سازی آن و سپس مسدود ساختن خیابان شد .

6-     و امروز هم که افتتاح نمادین  متروی شیراز که فعلا بسته خواهد ماند تا بعد ( خبر تکمیلی )

باین لیست بیافزایید موارد مشابه دیگری که بنده حضور ذهن ندارم .

سخن کوتاه اینکه لیست های مسئولیتی صدر و ذیل استان از اصولگرا و اصلاح طلب انگار قرار نیست دست از بی تدبیری و انجام غیر کارشناسی طرح ها بردارند ، نصیحتها و اعتراضات چند ساله نیز تغییری در مسیر این عالیجنابان ایجاد نکرده است  وتنها دعواهای زرگری چپ و راست است که در استان نقش ایفا میکند و به نوبت پستها را به برادران چپ و راست ومی سپارد. 

حرف آخر اینکه : دانشجویان دلسوز وانقلابی باید بنا بر تخصص و استعداد خود از سالهای دانشجویی با کاربردی کردن تحقیق و پژوهش های خود مبتنی بر معضلات و مشکلات در سطوح ملی و استانی و شهری در قالب پژوهشکده های مطالعاتی حوزه های مختلف و علت عدم کار امدی انرا مد نظر قرار داده و با مشورت و پیگری از منابع مختلف بخصوص اساتید امر بدنبال راه حل های علمی و کارشناسی باشند .

این مهم اگر چه که راه حل نهایی در حرکت به سمت تمدن اسلامی نخواهد بود لیکن آشفته بازار هدر دهی بیت المال و نابودی اعتماد مردم بدست برخی مسئولین بی کفایت را تصحیح خواهد کرد .

اگر چه که زحمات مسئولین زحمت کش و دلسوز در استان را نباید نادیده گرفت لیکن فضای گفتمانی حاکم بر استان در حوزه های صنعت و عمران و کشاورزی و اقتصاد ، فرهنگ و سیاست و مسائل شهری و...  نیاز به باز نگری جدی و تولید گفتمان جدیدی مبتنی بر حاکمیت بنیادین تفکر انقلاب دارد .


حقدل:«افتتاح قطار شهری شیراز شتابزده بود

  • بنده خدا

اتفاقات اخیر عراق و تصرف سریع شهر موصل واستان نینوا بدست داعش مخاطبان بسیاری را در بهت و ناباوری فرو برد .
بازیگران پشت پرده مختلفی از آمریکا و اسرائیل گرفته تا قطر و ترکیه و عربستان صحنه گردانان این نمایش هستند لیکن در حوزه میدانی چگونه داعش با جمعیت قلیل دو هزار نفری توانست استان وسیع نینوی با پنجاه و دو هزار نیروی پلیس و تعداد کثیری نیروی ارتشی را تصرف کند ؟ 
پس از ساعاتی از تصرف نینوی بدست داعش اخبار ضد و نقیضی از خیانت استاندار نینوی منتشر شد اما بفاصله ای کوتاه وی از اربیل کردستان عراق با الجزیره  مصاحبه کرده و گناه را بر گردن فرمانده های امنیتی و نظامی موصل انداخت .
در همین اثنا اسنادی در شبکه های خبری منتشر شد که نشان از خیانت داخلی و نقش پررنگ اثیل النجیفی در این ماجرا داشت .
اثیل النجیفی استاندار نینوی برادر اسامه النجیفی رئیس مجلس عراق چهار روز پیش از شروع حمله داعش در بخشنامه ای دولتی زمینه عدم مقاومت نیروهای دولتی و پلیس که در محدوده اختیارات وی بود را فراهم کرده تا نیروهای داعش بدون هیچ مقاومتی خود را به ادارات و موسسات دولتی نینوی برسانند .

اثیل النجیفی استاندار نینوی طی نامه ای به همه ادارات رسمی در این استان دستور داده است تا کلیه اسناد دولتی را سوزانده و در مقابل افرادی که آنان را مجاهدین خوانده است مقاومت نکنند.
متن دستور استاندار نینوی به شرح زیر است:
با توجه به شرایط بسیار سختی که استان در حال تجربه کردن آن است و باور ما به عدم توانایی ارتش در مقابله با مجاهدین، دستورات زیر باید در تمام ادارات دولتی در سطح استان اجرا گردد: ازبین بردن و سوزاندن تمامی قرارداد‌ها و اسنادی که حاوی امضای استاندار است.
هیچ‌یک از کارمندان و کارگران نباید با مجاهدان (تروریست‌های داعش) مقابله کرده و باید برای محافظت از جان‌ها و اموال به هر نحو ممکن فرار کنند.
کاستن از نگهبانی‌های شبانه برای محافظت از جان نیروهای وابسته در صورت سرپیچی فرد خاطی به شدیدترین نحو مجازات شده و از کار خود اخراج خواهد شد و یا به کمیته‌های تحقیق در استان ارجاع داده خواهد شد.
والبته حدود اختیارات وی نیز تنها محدود به کارمندان دولت و  پلیس بود و داستان عقب نشینی ارتش خود داستانی جدا دارد که انرا باید از سرلشگر عبود قنبر فرمانده عملیات مشترک شهر موصل  و سرلشگر علی غیدان فرمانده نیروهای زمینی ارتش موصل پرسید .
بزودی این دو فرمانده ارتشی باتفاق  سرتیپ مهدی صبیح الغراوی رئیس پلیس فدرال در موصل که بهمراه نجیفی به اربیل گریخته بودند به بغداد فراخوانده شدند تا جوابگوی عملکرد خود باشند .
براساس اطلاعات به دست آمده از منابع امنیتی عراق این فرماندهان از چهره های معروف و شناخته شده قائله کنونی عراق هستند که با همکاری با داعش شهر موصل را به آنها واگذار کرده و خود به کردستان عراق فرار کردند.
گفتنی است دو سرلشگر علی غیدان و عبود قنبر 72 ساعت قبل از واگذاری موصل به نیروهای داعش در شهر موصل بودند اما بلافاصله شهر را واگذار و خود فرار کردند.
به گفته منابع امنیتی عراق صبیح الغراوی هم پیش از حمله نیروهای داعش به موصل این شهر را تخلیه کرده بود و خود به طرز بسیار فاجعه باری از این شهر گریخته بود.
اما داعش با دوهزار نفر جمعیت چگونه توانست بر پنجاه و دو هزار نیروی پلیس نینوی فائق آید ؟ 

بنظر میرسد نه تنها دستور العمل  النجیفی مو به مو اجراشده بلکه بسیاری از اعضا پلیس موصل با در اوردن لباسهای خود به داعش پیوسته اند وجود لباس نظامیان عالی رتبه در میان  لباسهای رها شده در کنار خیابانها خود نشان از بی نشانهای بسیار دارد .

اگر چه که با درخواست مالکی برای اعلام وضع فوق العاده در عراق که  سبب می شود تمامی اختیارات حکومتی در دست نوری مالکی قرار گیرد و اختیارات دیگران سلب شود.
نقش دیگر بازیگران این غائله چون اسامه النجیفی رئیس مجلس و برادر اثیل النجیفی  محرز شد . وی با کارشکنی و اجرای ابستراکسیون با همکاری نمایندگان کردستان مانع تصویب وضع فوق العاده شده و البته شروطی خاص مطرح کرده است  وی در این راستا گفته است تا زمانیکه این درخواست در چارچوب یک معامله (بده بستان)مطرح نشود با رای گیری در مجلس درباره این درخواست موافقت نخواهد کرد و باید  مدت آن یک ماه باید باشد و ظرف 15 روز نیز نتایج اعلام وضعیت فوق العاده اعلام شود.
 بنظر میرسد طارق الحسینی تنها نفوذی سیاستهای ضد عراقی در بدنه دولتی عراق نبوده و کسان دیگری نیز در این میان نقش ایفا میکنند .
در این میان و بعنوان حسن ختام باید پای بازیگر مطرح دیگری را به درون  قصه کشاند حارث الضاری رئیس هیئت علمای اسلامی عراق  هیات علما اسلامی عراق، که این روحانی در راس آن قرار دارد، کوتاه مدتی پس از سقوط رژیم صدام حسین، رییس جمهوری پیشین این کشور در سال 2003، تاسیس شد.
این گروه، که جمعی از روحانیون اهل سنت در آن عضویت دارند، هدف خود را حمایت از اهل سنت و دفاع از معتقدات آنان اعلام داشته است.
در مقابل، منتقدان هیات علما المسلمین این تشکیلات را به داشتن تمایلات بعثی و همچنین ارتباط نزدیک با شورشیان عراقی و اسلامگرایان تندرو خارجی در این کشور و حمایت از آنان متهم کرده اند. الضاری نیز پیش از این به ایجاد اختلافات فرقه ای و تندروی متهم شده وی هم اکنون از مهمترین مفتی های داعش بحساب میاید .
به گفته منتقدان، اکثر اعضای هیات علما اسلامی از روحانیونی هستند که در زمان حکومت صدام حسین با برخورداری از حمایت دولت، بر تعدادی از مساجد این تسلط داشتند.حارث الضاری هم اکنون در اردن ساکن است .

سند دوم نامه ای است که چهار روز قبل از بخش نامه اثیل النجیفی از طرف حارث الطاری خطاب به وی نوشته شده و از او جهت همکاری با مجاهدین ( داعش ) و تسهیل مقدمات تسلط بدون مقاومت بر موصل و نینوا را در خواست میکند . جالب اینکه حتی النجیفی در دستور العمل خود بجای بکار بردن لفظ داعش - مسلخین یا تروریست ها از ادبیات نامه الضاری بهره برده و انها را مجاهدین خطاب میکند .
نامه الضاری به اثیل النجیفی در تاریخ 2/6/2014 و دستور العمل اثیل النجیفی به ادارات و پلیس موصل 6/6/2014 و شروع تهاجم داعش یعنی 10/6/2014 و همزانی با روزهای پایانی مجلس عراق و کارشکنی اسامه النجیفی رئیس مجلس می تواند رونشگر بسیاری از سئوالات خوانندگان در چگونگی شروع داستان تهاجم داعش باشد . 


 خبرهای تکمیلی :
الیوم الثامن خبر داد:رییس مجلس عراق ،برادر وی واستاندار نینوا از نروژ درخواست پناهندگی کردند.

این مطلب در : 
  • بنده خدا

   پس از گذشت چندسال از این وقایع و آرامش نسبی اوضاع، حضرت­امام در آخرین سال عمر پربرکتشان چندین­بار مستقیم و غیرمستقیم به موضوع انجمن پرداختند. اوّلین آن­ها در تاریخ 14/1/67 بود که طی سخنانی مفصّل، برخی از دیدگاه­های انحرافی درمورد مهدویّت را ذکر نموده و به نقد آن پرداختند.19 دوّمین مرتبه­ای که امام در مورد انجمن حجتیّه تذکر دادند، در پیامی بود که خطاب به فقهای شورای نگهبان نگاشتند. مهم آن که امام در این پیام برای اوّلین­بار به­طور رسمی از انجمن حجتیّه نام بردند و مهم­تر آن­که این پیام در سطح جامعه پخش نشد و حتّی در چاپ­های اولیّه­ی صحیفه­ی امام نیز وجود نداشت! بعدها در ضمیمه­ای که به­انتهای جلد بیست­ویکم اضافه شد، این پیام نیز به چاپ رسید. سخن­گفتن از این پیام نیاز به اطّلاع از متن کامل آن دارد. لذا توجّه شما را به مشروح آن که چندان معروف هم نیست، جلب می­نماییم: «حضرات فقهای محترم شورای نگهبان- دامت افاضاتهم، با سلام و آرزوی موفقیّت برای شما و تمامی آنانی که قلبشان برای پیروزی اسلام می‌تپد. گاهی دیده می‌شود که بعضی از آقایان محترم در مسائلی وارد می‌شوند که موجب وهن شورای نگهبان است. فقهای محترم باید توجّه داشته باشند که نباید در مسائلی که مورد درگیری هست، وارد شوند. از باب مثال در شأن شورای نگهبان و حتّی خود حضرت آقای خزعلی نیست که به افراد مختلف تندی کند. این­که دیگر روشن است که روی منبر و یا هر کجا حرام است به مسلمانی نسبت کمونیستی داد. بر فرض که ایشان بگوید من نسبت ندادم، ولی این را که معترفند که گفته‌اند: می‌گویند آقای سلامتی کمونیست است. آیا این توهین و گناه بزرگ از شخصی که عضو شورای نگهبان است، آن هم به مسلمانی که نماینده‌ی مردم تهران است، شرعاً چه صورتی دارد؟ مادامی که شما این­گونه عمل می‌کنید، باز هم توقّع دارید جوانان انقلابی تند، احترام شما را بگیرند؟

آیا شخصی که می‌آید نزد فقهای شورای نگهبان و می‌گوید: اگر گناهی هم کرده‌ام توبه می‌کنم، راه درستی را رفته است یا کسی که روی منبر این توبه را به عنوان ضعف یک نماینده نقل می‌کند؟ بحث بر سر خوبی و بدی نمایندگان و سایر افراد نیست، بحث بر سر راه گناه و کج­رفتن است. همه باید توجّه کنیم که آلت دست بازیگران سیاسی نشویم. باید سعی شود آقایان به عنوان منبری پرخاشگوی که تا این مرحله حاضر است پیش رود، معرّفی نشوند.

شما نگویید آن­ها به ما بد می‌گویند و ما با این صحبت­ها جواب آن­ها را می‌دهیم. آن­ها که به شما بد می‌گویند، پست مقدّس شورای نگهبان را ندارند. شما در مکانی نشسته‌اید که باید خیلی از مسائل را با سکوت و وزانت خویش حلّ کنید. حواستان را جمع کنید که نکند یک­مرتبه متوجّه شوید که انجمن حجتیّه‌ای­ها همه­چیزتان را نابود کرده‌اند. من به شما آقایان علاقه‌مندم ولی لازم می‌دانم گاهی که مسئله‌ای را می‌بینم، تذکر دهم.»20همان­گونه که از متن نامه مشخّص است، در ظاهر موضوع هیچ ربطی به انجمن حجتیّه ندارد و صرفاً مربوط به نحوه­ی برخورد حضرت آقای خزعلی با یکی از نمایندگان مجلس است. امّا نکته در عبارات نهایی امام نهفته است. این نامه نشان می­دهد که امام این گروه را همچنان در پشت پرده، فعّال دانسته و تا چه­میزان در مورد آنان احساس خطر می­کردند.

     امّا معروف­ترین موضع­گیری صریح امام درمورد انجمن حجتیّه، در پیام تاریخی منشور روحانیّت آمده است؛ پس از اتمام جنگ تحمیلی و سه­ماه مانده به رحلت معمار انقلاب. گویا وقت آن رسیده بود تا امام از خون­دل خوردن­ها بگویند. ایشان در این پیام که مربوط به سال 67 است ، خطاب به علما، روحانیون و طلاب درمورد متحجّرین هشدار داده و پس از بیان مقدّماتی، انجمن حجتیّه را به­عنوان یکی از مصادیق این طرز تفکّر معرفی نموده و می­فرمایند: «البته هنوز حوزه ها به هر دو تفکر امیخته اند  ، باید مراقب بود ‌که تفکّر جدایی دین ‌از سیاست ‌از لایه‌های تفکّر اهل جمود به طلاب جوان سرایت نکند و یکی ‌از مسائلی ‌که باید برای طلاب جوان ترسیم شود، همین قضیه ‌است ‌که چگونه در دوران وانفسای نفوذ مقدّسین نافهم و ساده‌لوحان بی­سواد، عدّه‌ای کمر همت بسته‌اند و برای نجات اسلام و حوزه و روحانیّت ‌از جان و آبرو سرمایه گذاشته‌اند.

 اوضاع مثل امروز نبود، هرکس صددرصد معتقد به مبارزه نبود، زیر فشارها و تهدیدهای مقدّس­نماها ‌از میدان به­در می‌رفت؛ ترویج تفکّر "شاه، سایه خداست" و یا با گوشت و پوست نمی‌توان در مقابل توپ و تانک ایستاد و این­که ما مکلّف به جهاد و مبارزه نیستیم و یا جواب خون مقتولین را چه­کسی می‌دهد و ‌از همه شکننده‌تر، شعار گمراه­کننده حکومت قبل ‌از ظهور امام­زمان ـ علیه­السلام ـ باطل ‌است و هزاران «إن قلت» دیگر، مشکلات بزرگ و جان­فرسایی بودند ‌که نمی‌شد با نصیحت و مبارزه منفی و تبلیغات، جلوی آن­ها را گرفت؛ تنها راه حلّ، مبارزه و ایثار خون بود ‌که خداوند وسیله‌اش را آماده نمود. علما و روحانیّت متعهّد، سینه را برای مقابله با هر تیر زهرآگینی ‌که به­طرف اسلام شلیک می­شد، آماده نمودند و به مَسلخ عشق آمدند.

     اوّلین و مهم‌ترین فصل خونین مبارزه در عاشورای 15 خرداد رقم خورد. در 15 خرداد 42 مقابله با گلوله تفنگ و مسلسل شاه نبود ‌که اگر تنها ‌این بود، مقابله را آسان می‌نمود. بلکه علاوه بر آن ‌از داخل جبهه خودی، گلوله حیله و مقدّس­مآبی و تحجّر بود؛ گلوله زخم­زبان و نفاق و دورویی بود ‌که هزار بار بیشتر ‌از باروت و سرب، جگر و جان را می‌سوخت و می‌درید. در آن­زمان روزی نبود ‌که حادثه‌ای نباشد، ایادی پنهان و آشکار آمریکا و شاه به شایعات و تهمت‌ها متوسّل شدند. حتّی نسبت تارک­الصّلوه و کمونیست و عامل انگلیس به افرادی ‌که هدایت مبارزه را به­عهده داشتند، می‌دادند. واقعاً روحانیت اصیل در تنهایی و اسارت، خون می­گریست ‌که چگونه آمریکا و نوکرش پهلوی می‌خواهند ریشه دیانت و اسلام را برکنند و عدّه‌ای روحانی مقدّس­نمای ناآگاه یا بازی­خورده و عدّه‌ای وابسته ‌که چهره‌شان بعد ‌از پیروزی روشن گشت، مسیر ‌این خیانت بزرگ را هموار می‌نمودند. آن­قدر ‌که اسلام ‌از ‌این مقدّسین روحانی­نما ضربه خورده ‌است، ‌از هیچ قشر دیگر نخورده ‌است و نمونه بارز آن مظلومیّت و غربت امیرالمؤمنین ـ علیه­السلام ـ ‌که در تاریخ روشن ‌است. بگذارم و بگذرم و ذائقه‌ها را بیش ‌از ‌این تلخ نکنم.

     ولی طلاب جوان باید بدانند ‌که پرونده تفکّر ‌این گروه همچنان باز ‌است و شیوه مقدّس‌مآبی و دین­فروشی عوض شده ‌است. ... دسته‌ای دیگر ‌از روحانی­نماهایی ‌که قبل ‌از انقلاب، دین را ‌از سیاست جدا می‌دانستند و سر به آستانه دربار می‌ساییدند، یک­مرتبه متدیّن شده و به روحانیون عزیز و شریفی ‌که برای اسلام آن­همه زجر و آوارگی و زندان و تبعید کشیدند، تهمت وهابیّت و بدتر ‌از وهابیّت زدند. دیروز مقدّس­نماهای بی‌شعور می‌گفتند دین ‌از سیاست جداست و مبارزه با شاه حرام ‌است، امروز می‌گویند مسؤولین نظام کمونیست شده‌اند! تا دیروز مشروب‌فروشی و فساد و فحشا و فسق و حکومت ظالمان برای ظهور امام­زمان ـ ارواحنافداه ـ را مفید و راهگشا می‌دانستند، امروز ‌از این­که در گوشه‌ای خلاف شرعی ‌که هرگز خواست مسؤولین نیست رخ می‌دهد، فریاد «وا اسلاما» سر می‌دهند! دیروز "حجتیّه‌ای"ها  مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحه مبارزات، تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانی نیمه شعبان را به نفع شاه بشکنند، امروز انقلا‌بی‌تر ‌از انقلابیون شده‌اند! "ولایتی"های دیروز ‌که در سکوت و تحجّر خود، آبروی اسلام و مسلمین را ریخته‌اند و در عمل، پشت پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت را شکسته‌اند و عنوان ولایت برایشان جز تکسّب و تعیّش نبوده ‌است، امروز خود را بانی و وارث ولایت نموده و حسرت ولایت دوران شاه را میخورند ! راستی اتهام آمریکایی و روسی والتقاطی ، اتهام حلال کردن حرام ها و حرام کردن حلال ها ، اتهام کشتن زنان ابستن و حلیت قمار و موسیقی از چه کسانی صادر میشود ؟ از ادمهای لا مذهب یا از مقدس نماهای متحجر و بی شعور ؟! فریاد تحریم نبرد با دشمنان خدا و به­سخره­گرفتن فرهنگ شهادت و شهیدان و اظهار طعن‌ها و کنایه‌ها نسبت به مشروعیّت نظام، کار کیست؟ کار عوام یا خواص؟ خواصّ ‌از چه گروهی؟ ‌از به­ظاهر معمّمین یا غیر آن؟ بگذریم ‌که حرف بسیار ‌است. همه این­ها نتیجه نفوذ بیگانگان در جایگاه و در فرهنگ حوزه‌هاست، و برخورد واقعی ‌هم با ‌این خطرات بسیار مشکل و پیچیده ‌است.»21

با نگاهی به سخنان امروزه ی مقام معظم رهبری نیز، نمونه هایی یافت میشود که ایشان بعضا به نقد تفکراتی پرداخته اند که شامل دیدگاه انجمن حجتیه هم میشود . بعنوان مثال ایشان در تاریخ 14/2/87 طی بیاناتی در دیدار با اساتید و دانشجویان دانشگاه شیراز پس از تبیین هدف نهضت حضرت امام ، به شمردن موانع و مزاحم هایی که در جهت رسیدن  به این هدف وجود داشتند پرداخته وفرمودند :« اینها همان موانع درونى است؛ اینها آن چیزهائى است که در مقابل رسیدن به یک هدف و مقصود والا عایق ایجاد میکند. خشم و شهوتهاى بى‌مهار و تربیت نشده، دلبستگى به عادات و عقاید خرافىِ میراثى، و بد فهمیدن دستور دین جزو ضعفهاى درونى است. بعضى‌ها خیلى از چیزها را نمیفهمیدند. مبارزه میکردیم؛ بعضى‌ها به استناد روایاتى که هر پرچمى که قبل از برافراشته شدن پرچم حضرت مهدى )ارواحنا فداه) برافراشته شود، در آتش است، با مبارزه مخالف بودند. میگفتند آقا شما قبل از مبارزه‌ى حضرت صاحب‌الزمان (عجّل اللَّه فرجه) میخواهید مبارزه شروع کنید؟ خوب، این پرچم مبارزه را که بلند میکنید، در آتش است. معناى حدیث را نمیفهمیدند. یک عده‌اى از صدر اسلام، از زمان ائمه )علیهم‌السّلام) که شنیده بودند مهدى ظهور خواهد کرد و دنیا را پر از عدل و داد خواهد کرد، ادعاى مهدى‌گرى میکردند؛ بعضى بر خودشان هم امر مشتبه بود. بعد نیست بدانید هم در بنى‌امیه ادعاى مهدویت بود، هم در بنى‌عباس بود، هم در افراد دیگرى که چه در زمان بنى‌عباس و چه در زمانهاى بعد تا امروز وجود داشتند، ادعاى مهدویت وجود داشت. بله، این پرچم مهدویت را کسى بلند کند، در آتش است. این معنایش این نیست که مردم با ظلم مبارزه نکنند، مردم براى تشکیل جامعه‌ى الهى و جامعه‌ى اسلامى و علوى مبارزه و قیام نکنند. این، بد فهمیدن دین است. مى‌بینید اینها همه موانع درونى‌اى بود که بعد از آنکه انقلاب پیروز شد، ما ملت ایران با این زمینه‌ها میخواستیم کشور را به سمت آن اهداف ببریم. خوب، اینها هر کدامش یک مانع بود. البته اینها برطرف شدنى بود، نه اینکه برطرف شدنى نبود؛ خیلى‌اش هم با تبیین برطرف شد. لذا در مبارزات اسلامى، تبیین خیلى نقش دارد»

همچنین ایشان در سخنرانی دیگری در تاریخ 21/10/88  در دیدار با جمعی از نمایندگان فراکسیون انقلاب اسلامی مجلس هشتم ، می فرمایند «  قبل از انقلاب، در دوران مبارزه و نهضت هم همین­جور بود. یک عدّه­ای بودند که حرف را قبول نداشتند، یک عدّه­ای هم قبول داشتند- یا اجمالاً یا تفصیلاً- لیکن آماده نبودند بیایند توی میدان. آن­وقت انسان به­خاطر این­ها خون دل می­خورد. این­ها می­فهمیدند هم که دستگاه، دستگاه ظالمی است و باید در مقابل او ایستاد و باید مبارزه کرد؛ اما نمی­آمدند دیگر. حاضر نبودند دردسرهایش را قبول کنند.»  آری امروز است که میشود برخی از این خون دل خوردن ها را بیان کرد، نه در اوضاع بحرانی سال 1360 ، البته در مورد انجمن از نگاه مقام معظم رهبری مطالب دیگری هم وجود دارد .


19- در سایه آفتاب، محمد حسن رحیمیان، مؤسسه پاسدار اسلام، چاپ سوم1371، ص229

20 – صحیفه امام ، ج 21 ، ص 13

21- همان  ، ج 21 ، ص 579

 

 


 

  • بنده خدا


 امام خمینی(ره): نکند یک مرتبه متوجّه شوید که انجمن حجتیّه ­ای­ها همه چیزتان را نابود کرده­ اند

 


در چند سال اولیّه­ی تأسیس نظام جمهوری اسلامی، یکی از مهم­ترین نیازهای جامعه­ی انقلابی آن روز، برقراری آرامش هرچه بیشتر برای ایجاد ثبات در کشور و سامان­دادن به اوضاع بود. آرامشی که توسّط دشمنان کینه­ توز و دوستان جاهل، هر از چندی مورد حمله واقع می­ شد. موضوعاتی همچون ماجرای دولت موقّت، غائله بنی­صدر، اقدامات جبهه­ی متّحد ضدّ انقلاب، ترور مسئولین نظام، کودتاهای نافرجام، شورش­های تجزیه­ طلبانه، جنگ تحمیلی و... هریک به­ تنهایی می­ توانست نظام نوپایی را سرنگون کند. اما رهبری الهی  حضرت امام از یک سو و تبعیت محض امت اسلامی از نائب بر حق امام زمانشان باعث شد تا این موانع یکی پس از دیگری مرتفع شده و جامعه به آرامش برسد .


یکی دیگر از موضوعاتی که در ابتدای انقلاب هر از چندی بحث روز می­شد، موضوع انجمن حجّتیه بود اما از اصلی­ترین تفاوت­های این موضوع با دیگر موضوعات ، تفاوت بسیار زیاد موضعگیری­های نیروهای خطّ امامی درمورد انجمن بود. عدم شناخت دقیق انجمن، چنددستگی اعضای آن پس از پیروزی انقلاب و سیاست­های منحصر به فرد سران انجمن در تغییر مواضع و همراه نشان­ دادن خود با نظام، از جمله عواملی بود که سبب  می شد تا  تشخیص نحوه­ی برخورد صحیح با این گروه دشوار شود. قبل از ورود به موضوع اصلی این مقاله که گذری بر مواضع حضرت امام و مقام­ معظّم­ رهبری در مورد انجمن می­ باشد، لازم است تا برای درک بهتر فضای تاریخی مورد بحث، مروری بر خاطرات یکی از مسئولین آن زمان داشته باشیم تا اختلاف نظر ها را بیشتر لمس کنیم .


 قیل­ وقال­ها در مورد انجمن حجتیّه از سال1360 به بعد فزونی یافت. آقای هاشمی­رفسنجانی که در آن زمان رئیس قوّه­ی مقنّنه بود، در خاطراتش به جلسه­ای در تاریخ 19/6/60  به­ همراهی چند تن از مسئولین در محضر امام، اشاره نموده و می­نویسد: «آقای خزعلی، درباره انجمن حجّتیه و صلاحیت دینی آن­ها صحبت کرد و از امام می­خواست که ایشان جلوی موج مخالفت با آن­ها را که برخاسته، بگیرند. به بعد موکول شد.» تنها حدود دوماه بعد، حساسیّت­ها در مورد انجمن بدین­شکل بیشتر شد: «آقای جنّتی، عضو شورای نگهبان در نماز جمعه قم سئوالاتی در مورد آن­ها طرح کرده­اند و تبدیل به مسئله روز شده. نباید مزاحم آن­ها شد. افراد مسلمان و معتقدی هستند؛ ولی انقلابی نیستند. معروف است شاخه­ای از آن­ها ولایت­ فقیه را قبول ندارند؛ ولی خودشان منکر این اتّهامند.» البته انجمنی­ ها نیز ساکت ننشسته و تمام همّت خود را صرف دفاع از خویش می ­نمودند: «دونفر از رهبران انجمن حجّتیه، آقایان سجادی و رفیعی آمدند و اسنادی از همکاری­شان با انقلاب و آماری از خدمات­شان در مبارزه با بهائی­ها دادند. گفتند سه­ هزار نفر از بهائی­ها را هدایت کرده­اند و جلوی انحراف پنجاه ­هزار نفر را گرفته­اند و توطئه این باند را در ایران خنثی کرده و طرفدار ولایت فقیه هستند و از فشاری که روی آن­ها می­آید و در بعضی از جاها، آن­ها را پاکسازی می­کنند، گله داشتند و از اظهارات من راضی بودند.» آقای هاشمی یک­روز پس از این نوشتار، می­نویسد: « آخرشب شورای فرماندهی سپاه آمدند و راجع به مشکلات سپاه، مطالبی داشتند.


وضع جنگ را گفتند و اطّلاعاتی از سرکوبی ضدّانقلاب دادند و درباره انجمن حجّتیه که سپاه با آنها مخالفت می­کند، مطالبی گفتند و از من برای حفظ موقعیّت سپاه، کمک خواستند.» مراجعات انجمنی­ها و مخالفین­شان به مسئولین مملکتی آن هم با این فاصله­ ی زمانی، حکایت از اغتشاش و نابسامانی قضاوت در مورد انجمن دارد.


مسلم این وضعیت در میان مردم نابسامان تر بود چرا که اطلاعیه ها و بیانیه هایی که انجمن به مناسبتهای مختلف صادر می کرد تا همگامی اش را با نظام به اثبات برساند را می دیدند ، اما به دلیل عملکرد این گروه پیش از انقلاب باور نمی کردند .


از سوی دیگر گروه­های چپی همچون حزب توده، جهت اغراض حزبی­شان بر آتش این اختلافات می­ دمیدند. مسلّماً علّت مخالفت آنان با انجمن، همچون علّت مخالفت نیروهای حزب­ اللّهی با انجمن نبود، امّا به هرجهت این انجمن حجتیّه بود که با انتشار جزوات و مقالات، گاه به­ حقّ و گاه به ناحقّ کوبیده می­شد. همه­ ی این مسائل در شرایطی صورت می ­گرفت که کشور در بحرانی شدید قرار داشت. در کشور جنگ زده­ای که در یک­سال، سه رئیس­ جمهور به­ خود دیده و هرروز نیز اخبار ترور مسئولین سطح بالای کشور توسّط گروهک­های معاند منتشر می­ شود، به یقین مسئله­ی انجمن حجتیّه موضوع اصلی نبوده است. لذا افرادی همچون آیت­الله خامنه­ای که در آن­ زمان رئیس­جمهور بودند، سعی داشتند تا از موج اصلی­کردنِ فرعیّات بکاهند تا به­ مرور زمان و به­ دور از جنجال و هیاهو، به فرعیّات نیز رسیدگی شود. به­همین دلیل ایشان در مصاحبه­ای که با روزنامه­ی اطّلاعات در تاریخ 6/10/1360 انجام دادند، در مورد انجمن حجتیّه فرمودند: «انجمن حجتیّه به آن عدّه‌ای گفته می‌شود که در طول بیست­‌وچند سال، همّت را مصروف می‌کردند برای پاسخ‌گویی و مقابله با شبهات بهائی‌ها در ایران. البته می‌دانیم که بهائی‌ها بیش‌تر یک باند سیاسی بودند تا یک گروه مذهبی و فکری، اما این سؤال که این‌ها چگونه هستند و اشاره به فرمایشات آقای جنّتی، به­نظر من این سؤال، یک سؤال طبیعی و درستی نیست. من بدون این­که شما را در طرح این سؤال متّهم بکنم، نفس وجود این مسئله را و عمده­کردن مسئله‌ی انجمن حجتیّه را در جامعه متّهم می‌کنم و کسانی را که برای اوّلین­بار این شایعه و این بحران مصنوعی را سعی کردند به وجود بیاورند، ناخالص می‌دانم.


    به­نظر من در میان افرادی که در انجمن حجتیّه هستند، عناصری انقلابی، مؤمن، صادق، دل­سوز برای انقلاب، مؤمن به امام و ولایت­فقیه و در خدمت کشور و جمهوری­اسلامی پیدا می‌شوند. هم‌چنان که افرادی منفی، بدبین، کج‌ فهم، بی‌اعتقاد و در حال نق­ زدن و اعتراض هم پیدا می‌شوند. پس انجمن از نقطه نظر تفکّر سیاسی و حرکت انقلابی، یک طیف وسیعی است و یک دایره‌ی محدودی نمی‌باشد. بنابراین ما نمی‌توانیم بگوییم که انجمن، نوع اوّل است یا نوع دوّم. زیرا در انجمن هم از نوع اوّل و هم از نوع دوّم کسانی هستند و شاید هم از هر دو نوع کسان زیادی وجود دارند و من وقتی­ که نگاه می‌کنم، یک چنین حقیقتی را می‌بینم و از طرف دیگر که نگاه می‌کنم می‌بینم که سؤال از حال انجمن و اصرار بر ردّ یا قبول انجمن امروز از سوی گروه‌هایی در جامعه‌ی ما دارد اوج می‌گیرد. احساس می‌کنم که این یک حرکت طبیعی نیست و حرکتی است که امروز دارند به وجود می‌آورند.



    جناب آقای جنّتی برادر عزیزمان که بنده برای ایشان احترام زیادی قائلم، بعد از آن خطبه‌ای که طیّ آن راجع به انجمن حجتیّه سؤالاتی کردند، یک شب پیش من آمدند و من از ایشان سؤال کردم که چه‌طور شد این مسئله را مطرح کردید؟ ایشان در حالی‌که از آن‌چه واقع شده بود، خشنود نبودند، گفتند: حال کاری است که صورت گرفته، چگونه باید جبران کنیم؟ و من به ایشان پیشنهاد کردم جبرانش به این صورت است که شما در نمازجمعه نسبت به کسانی که می‌خواهند از بیان شما سوء استفاده کنند و این مسئله را به صورت یک جریان عظیم در بیاورند و آن را در جامعه عمده بکنند و به صورت تضادّ اصلی انجمنی و ضدّ انجمنی در بیاورند، شما اخطار بکنید و بگویید که نظر شما به هیچ­ وجه این نبوده است که تضادّ اصلی در جامعه‌ی ما، تضادّ انجمنی و غیرانجمنی است. و اگر خود انجمنی‌ها در پاسخ سؤالات شما یک حرف قابل قبول و قابل تعریف آوردند، آن را مجدّداً در نماز جمعه مطرح بکنید. ایشان قبول داشتند که این مصلحت است و بعد هم انجام گرفت. حالا به شکل کافی یا وافی، من آن را دقیقاً نمی‌دانم، اما می‌دانم که ایشان خودشان از آن‌چه اتّفاق افتاده بود و آن‌چه فرموده بودند، خشنود نبودند. پس عمل آقای جنتی به معنای این نیست که طرح اینگونه مسائل امروز در جامعه ما یک کار به حق و عمل صالح است و من معتقدم که تضادهای اصلی ما در جامعه، این­ها نیست. تضادّ اصلی ما، تضادّ انقلاب ما با ضدّ انقلاب‌های جهانی و آن‌گاه ضدّ انقلاب‌های داخلی است. ما بایستی ضدّ انقلاب‌های داخلی را پیدا کنیم و از حرکات­شان جلوگیری و پیش‌گیری کرده و عمل آن‌ها و جراحاتی که بر پیکر جامعه به وجود می‌آورند، درمان کنیم و با ضدّ انقلاب‌های خارجی به شدّت بجنگیم.»



همان­گونه که از این سخنان کاملاً مشخّص است، ایشان سعی در اثبات این امر دارند که تضادّ اصلی در جامعه‌ی ما، تضاد انجمنی و غیر انجمنی نیست. لذا سخنان­شان را به گونه­ای بیان فرمودند که نه تأیید انجمن شود و نه نفی آن. چرا که در هر دو صورت، باز سوژه­ای جدید می­شد برای بالاگرفتن اختلافات. مواضع صریح ایشان در سالهای بعد و پس از آرامش نسبی فضای جامعه  در مقایسه با سال 60  به خوبی بیانگر این نکته است که ایشان در این شرایط بنا نداشته اند تابگونه ای در مورد انجمن سخن بگویند که تنش زا باشد ،  امّا متأسفانه برخی امروزه، بدون توجّه به شرایط آن روزگار، این سخنان مقام­ معظم ­رهبری را حمل بر تأیید کلّی انجمن کرده و از آن سوء استفاده می­کنند. آیا اکنون نیز پس از گذشت سی­ سال از بحران­ها، در فضایی آرام و با نگاهی تاریخی نمی ­شود به فرعیّات آن زمان پرداخت؟ آن هم فرعیّاتی که ­اکنون نیز کاملاً فعّالند.



     لذا در مورد نظر مقام معظم رهبری در مورد انجمن نباید فقط به مصاحبه ی سال 1360 نگاه کرد. هر چند که بزرگانی همچون آیت الله خامنه ای ، با انجام چنین مصاحبه هایی در ابتدای انقلاب ، سعی در خواباندن موج ایجاد شده علیه انجمن نمودند ، اما اقدامات برخی انجنمنی ها نیز، به بالاتر رفتن این موج کمک نمود .   آقای هاشمی­ رفسنجانی، تنها دو هفته پس از همان مصاحبه­ی آیت­الله خامنه ای ، در خاطراتش می­نویسد: «فرمانده دانشکده افسری، سرهنگ حاتمی آمد و از کارشکنی انجمن حجتیّه و سیاسی- ایدئولوژیک شکایت داشت.» این­گونه اخبار بود که کارنامه­ی نه چندان درخشان انجمن را در اذهان زنده می­ کرد و اطمینان لازم را جهت­ سپردن پست­های کلیدی به آنان فراهم نمی­ کرد. آقای هاشمی در خاطرات سال 1361 خود می­نویسد: «عصر، احمدآقا آمد و نظر امام را درباره چند موضوع مورد بحث گفت. ... در مورد انجمن حجتیّه، نظر امام این است که افراد مؤثّر آن­ها در پست­های حسّاس و کلیدی نباشند. اگر خودشان می­خواهند، انجمن منحلّ شود وگرنه نظارتی بر کار آن­ها بشود.» این مطلب، نشان­ دهنده­ ی آن است که امام به سران انجمن، اطمینان نداشته و همچنان قائل به نظارت بر کار آن­ها بودند.



      در آن­زمان برای کسانی که می­ خواستند رقیب را از میدان به ­درکنند، اتّهام انجمنی­ بودن وسیله­ ی مناسبی شده بود. در تاریخ 4/7/61 کتاب "پس از بحران" می­خوانیم: «آقای [غلام­عباس] زارع، معاون مستعفی وزارت کشور آمد و گله داشت که به دروغ او را متّهم به عضویّت در انجمن حجتیّه کرده­ اند و نمی­گذارند که کار کند. تسکینش دادم.» همچنین آقای هاشمی حدود یک­ هفته بعد می­ نویسد: «یکی از مدیران اداری مجلس از این­که همسرش را به اتّهام انجمنی­ بودن از معلّمی اخراج کرده ­اند، شکایت داشت. قرار شد که رسیدگی کنیم.» امّا از طرف دیگر نیز اخبار منفی نسبت به انجمن همچنان گزارش می­ شد. یک روز قبل از این، نوشته شده است: «از اداره دوّم ارتش آمدند و از نفوذ انجمن حجتیّه شکایت داشتند.» مسلّماً اختلافات سپاه و ارتش با انجمن حجتیّه، آن­هم در زمان جنگ، و ارائه­ی چنین گزارشاتی، موضوعی است که جای بررسی فراوان دارد .



چنین گزارشاتی به دیگر مسئولین نظام نیز می­ رسید و باعث می­ شد تا آنان حدّاقل از باب دفع ضرر محتمل، نسبت به انجمن حسّاس شوند. البته برخی دیگر نیز با سادگی، کلّ این گزارشات را جوّسازی و شایعه­ پراکنی دانسته، حامی انجمن در میان مسئولین شده بودند. آقای هاشمی می­نویسد: «پیش از ظهر احمدآقا آمد. ... اشاره به ضرر و خطر انجمن حجتیّه برای بعضی مقامات داشت.»


     حضرت امام که تا آن­ زمان هیچ­گونه موضع­گیری علنی در مورد انجمن نکرده و حتّی برای مدّتی نیز آقای خزعلی را به ­عنوان ناظر خود بر انجمن نصب کرده بودند، گویا دیگر امیدی به آفت­ زدایی از این درخت کهنسال نداشتند. در آن شرایط دیگر تکیه و اعتماد بر چنین درختی عاقلانه نبود. لذا آقای هاشمی در سال 1362، یعنی پس از دو سال کشمکش در مورد انجمن، می­ نویسد: «آقای [حمید] زیارتی آمد. اخیراً به امر امام، مسئول مرکز اسناد انقلاب­اسلامی شده است. امام گفته­اند افراد حجتیّه ­ای را بیرون بریزد. می ­گفت کارها می­ خوابد و باید قبلاً افرادی پیدا کنیم.» امّا چنان­چه بعدها خود آقای سیّدحمید روحانی(زیارتی) در جلد سوّم کتاب نهضت امام­خمینی نوشت، این تصمیم کاملاً صحیح بوده است. ایشان پس از توضیحی درباره­ی دست­یابی گروه­های مرموز سیاسی به اسناد و مدارک رژیم گذشته پس از پیروزی انقلاب، می ­نویسد: «انجمن حجتیّه بر مرکز اسناد چیره شد و سرپرستی آن مرکز را بر دوش گرفت و نزدیک چهار سال در دوران سرپرستی خود در راه ربودن، نابودکردن و پنهان­ داشتن اسناد خیانت­ بار انجمن کوشش کرد. از این­ رو، امروز دستیابی به اسنادی که بتواند ماهیّت این گروه­ها را به شکل ریشه ­ای نمایان سازد، به ­آسانی به ­دست نمی ­آید.»



     گزارش­ها درباره­ی فعالیّت و تفکّرات انحرافی انجمن حجتیّه، روزبه­روز نگران­کننده­تر می­شد. در خاطرات 21/3/1362 آقای هاشمی آمده است: «امام­ جمعه شیروان هم به منزل آمد و از فعالیّت انجمن حجتیّه گفت و هم از نوار جدیدی از آقای[محمود] حلبی که صلاحیّت غیر امام­معصوم، برای بعضی از کارهای جاری انقلاب را منکر شده است.» سرانجام حضرت امام که معضل­ شدن انجمن حجتیّه را در جامعه می­ دیدند، طیّ سخنانی بدون ذکر نام از شخص یا گروهی، فرمودند: «از بس تزریق شده بود در این مغزها، باورشان آمده بود که ما باید برویم توی مدرسه درس بخوانیم، چه کار داریم به این­که به ملّت چه می­ گذرد؛ آن امر مردم، امر حکومت با قیصر است. به ما چه ربطی دارد؟ و یک­دسته دیگر هم که تزشان این است که بگذارید تا معصیت زیاد بشود تا حضرت صاحب بیاید. ... این اعوجاجات را بردارید. این دسته­ بندی­ها را برای خاطر خدا اگر مُسلمید و برای خاطر کشورتان اگر ملّی هستید، این دسته ­بندی­ها را بردارید و در این موجی که الان این ملت را به پیش دارد می ­برد، در این موج خودتان را وارد کنیدو بر خلاف این موج حرکت نکنید که دست و پایتان خواهد شکست.»


پس از این بیانات حضرت امام، انجمن حجتیّه که دیگر شیوه­ ی هم­گام نشان­ دادن خود را با جمهوری­اسلامی، نتیجه­ بخش نمی­ دید، تصمیم به تعطیلی ظاهری گرفت. امّا می­خواست تا دستور آن از جانب امام باشد که در آینده از این امر به نفع خود بهره­برداری نماید. آقای هاشمی یک­ روز پس از سخنرانی امام می ­نویسد: «بعد از جلسه، با آقای خامنه­ای ... راجع به وزارت اطّلاعات و [انجمن] حجتیّه [صحبت کردیم]. آقای خامنه ­ای گفتند بعد از صحبت­های امام، [انجمن] حجتیّه احساس خطر کرده و آماده اعلام انحلال است. اما مایل است به امر امام باشد و آقای[محمود] حلبی، نامه­ای به امام نوشته است. حدس می­ زنم امام چنین امری نکنند؛ خودشان باید اقدام کنند.» در نهایت انجمن حجتیّه با صدور بیانیّه­ای اعلام تعطیلی نمود. حجت­الاسلام رحیمیان که از اعضای امین دفتر حضرت امام بوده، با بیان خاطره­ای جالب، ذکاوت و شناخت دقیق امام از انجمن را ذکر می­ کند. نگاهی به فعّالیّت­های کنونی انجمن حجتیّه، صحّت این پیش­ بینی امام را نشان می­ دهد: «در اوایل مردادماه 1362 بعد از سخنرانی حضرت امام که در آن بدون ذکر نام، انجمن حجّتیه را مورد حمله قرار دادند، مضمون نامه­ ای که ازسوی این تشکیلات فرستاده شده بود، مبنی بر اعلام تعطیل فعالیّت­ها و جلسه­ هایشان، به ­عرض حضرت امام رسید. قبل از قرائت متن، به­ عرض رسید که انجمن حجتیّه اعلام انحلال کرده است. وقتی متن قرائت شد - که در آن تعبیر «تعطیل» به کار رفته بود - با تبسم فرمودند: "تعطیل، غیر از انحلال است. این­که فایده ندارد. اگر فکر می­ کنند منظور، آن­ها هستند، این کار اثری ندارد. آن­ها که فاسد هستند، کار خودشان را می­ کنند و آن­ها که سالم بوده ­اند، قبلا هم ...".» در سال­های بعد نیز، خاطرات آقای هاشمی خالی از مباحث و مشکلات مربوط به انجمن نیست.


اما از آنجا که دیگر بحرانهای موجود چون سال 60 نبوده و قابلیت پرداختن به برخی دیگر از مسائل بوجود امده بود مواضع شفاف تری در قبال انجمن اتخاذ می شد .بعنوان مثال ریاست محترم جمهوری حضرت ایت الله خامنه ای در تاریخ 14/12/64 در مسجد دانشگاه تهران در پاسخ به پرسشی درباره انجمن حجتیه فرمودند : « بنده نظرم را راجع به انجمن حجتیه روشن و صریح به همه شما می گویم . انجمن حجتیه قبل از انقلاب با انقلاب نبود بعضی از افرادشان کار فعال ضد انقلابی هم می کردند بعضی فقط با انقلاب نبودند ضد انقلابی هم نبودند ، بعد انقلاب شد بسیاری از کسانی که با انقلاب نبودند بعد از آنکه عظمت و شکوه انقلاب را دیدند پیوستند به انقلاب ،حتی بسیاری از کسانی که در آنوقت یک حرکت منافی با انقلاب هم می کردند پیوستند به انقلاب و مشاغلی گرفتند در جاهای مختلف ...پس آن کسانی در گذشته جزو انجمن حجتیه بودند اما الان اولا جزو تشکیلاتش نیستند یعنی جزو انجمن نیستند ثانیا دلبسته انقلابند  من میگویم اینها خوبند و مثل بقیه مردم از انها استفاده می کنیم »18   ایشان در ادامه از هر کسی که "جزو تشکیلات است با انقلاب میانه ای ندارد دلزده از انقلاب است ، به امام اعتقادی ندارد ، ارادتی ندارد ، تقلید از دیگران میکند ، برای انقلاب حاضرنیست یک ذره از وقتش را سرمایه گذاری کند " به شدت اعلام انزجار کردند خواه انجمنی باشد یا غیر انجمنی .




 

1- عبور از بحران، کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی، نشر معارف انقلاب، چاپ نهم 1386، ص231

2-همان، ص297

3-همان، ص319

-4همان، ص320

5- روزنامه اطلاعات، یکشنبه 6/10/1360، ص3

-6هفته نامه 9 دی ، شنبه 30/7/90 ص 11

7- در شناخت حزب قاعدین زمان ، عماد الدین باقی ، نشر دانش اسلامی ، چاپ پنجم اسفند 1365 ص 126

8- عبور از بحران، کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی، نشر معارف انقلاب، چاپ نهم 1386، ص356

9-  پس از بحران، کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی، نشر معارف انقلاب، چاپ سوم 1386، ص104

10- همان، ص187

11 - همان، ص192

12 - همانجا

13- آرامش و چالش، کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی، نشر معارف انقلاب، چاپ سوم 1386، ص50

14- همان، ص83

15- نهضت امام خمینی، سید حمید روحانی، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم پاییز74، ج3، ص188

16- آرامش و چالش، کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی، نشر معارف انقلاب، چاپ سوم 1386، ص115

15- نهضت امام خمینی، سید حمید روحانی، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم پاییز74، ج3، ص188

16- آرامش و چالش، کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی، نشر معارف انقلاب، چاپ سوم 1386، ص115

17- صحیفه امام،ج17، ص533

18- آرامش و چالش، کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی، نشر معارف انقلاب، چاپ سوم 1386، ص146


 

 

  • بنده خدا

آیت‌الله حائری شیرازی: برخی به بهانه احیای زمین میلیاردر شدند» ...«منابع طبیعی با ناشی‌گری و با این بهانه جلوی احیای زمین را می‌گیرد

 و می‌بینیم که روز به روز جنگل‌ها و منابع طبیعی ما رو به نابودی می‌رود».


  • بنده خدا

دراین نوشته بر آنیم تا یکی ازموثرترین و زود بازده ترین روشهای سفر به سرزمین آرزوها ، یونایتد استیتس خارج را برای شما دانشجوی گرامی شرح دهیم .

این روش صد در صد تضمینی و بارها توسط دانشجویانی چون شما تست شده و نتیجه مطلوب حاصل گشته است پس به چیزی جز موفقیت و رفتن به خارج فکرنکنید .

در ابتدا شما باید بدانید برای اینکه از یک دانشجوی ساده و معمولی به یک دانشجوی خوب تبدیل شوید که توسط خارج دارای شاخصه های مطلوب شناخته شود شما باید تغییراتی در خودتان بوجود بیاورید .

شما باید روشنفکر شوید یعنی اینکه :

نق بزنید , اعتراض کنید ، پرتوان باشید  ،  گلوی خود را جــــــــــــــــــــــــــــــــــر بدهید.

اشکال بگیرید و هر چیزی را زیر سئوال ببرید.

سیاهنمایی کنید .

بقیه را اُمُل و واپس گرا بنامید .

ریشتان را بتراشید .

کلمات قلمبه سلمبه بکار ببرید .

هر حرفی در مورد دین و خدا شنیدید بالا بیاورید .

خودکشی کنید .

اکنون شما یک روشنفکر شده اید و آمده انجام فعالیتهایی هستید که خارج دوست دارد . خوب اکنون این کارها را بکنید .

در کلاسهای درس هر وقت و بی وقت بحث مملکت را پیش بکشید و چند عیب کوچک پیدا کنید و کل نظام را زیر سئوال ببرید.

یک نشریه ثبت کنید و وضعیت سیاه کشور را به همه معرفی کنید از دموکراسی بگویید و از آزادی و حقوق بشر دیکتاتوری دولت ضد خودتان را ثابت کنید مطالبش را هم توی اینترنت پیدا کنید من سایت بی بی سی و صدای آمریکا را پیشنهاد می کنم پر از این دست مطالب است  و هر چیز غیر مثبتی که در مملکت وجود دارد.

جلسات سیاسی را به هم بریزید ، وسط سخنرانی بدون نوبت داد بزنید من می خواهم حرف بزنم ، قبل از شروع حرفها حتما باینکه سیاسی نیستید اشاره کنید ، از سخنران و اوضاع مملکت ابراز تنفر کنید ، از نبود آزادی بگویید و از نبود آزادی پس از بیان .

این یکی از گامهای موثر خارج رفتن است چرا که نام شما را بر سر زبانها می اندازد و شهرت شما فراگیر می شود .

هم اکنون شما چند گام دیگر تا رسیدن به خارج با ید طی کنید توان خود را متمرکز کرده و به چیز دیگری نیاندیشید .

اگر احساس می کنید با انتشار نشریه و جلسه به هم ریختن کسی تحویلتان نگرفته و فضا همچنان بدون تحرک است بدانید باید آنقدر حرفهای تند بزنید تا تحمل دولتی ها تمام شده و با شما برخورد کنند .

تا می توانید با دولتی ها بحث کنید مهم نیست که بتوانید طرف را قانع کنید فقط به عصبانی کردن بیشتر آنها بیاندیشید . کشتن ندا آقا سلطان  سرکوب جنبش سبز و 18 تیر را فراموش نکنید بحث کنید و به فکر واپس گرای طرف مقابل بتازید اگرهم در بحث کم آوردید بدانید بهر نحوی که مشود همچنان سرحرفهای خود بمانید .

در جلسات سیاسی تا می توانید حرفهای ساختار شکنانه بزنید و تهدید به مبارزه مسلحانه کنید . آری شما دیگر یک مبارز سیاسی هستید .

شما اکنون یک روشنفکر مبارز و یک آزادی خواه بی بدیل هستید صادق هدایت بخوانید و پز روشنفکری بدهید و از مبارزه با متحجرین سخن بگویید .

طرف مقابل شما فقط متحجرین عقب مانده هستند که هیچ نقطه مثبتی ندارند موشکهایشان را همه چین داده ماهواره هایشان همه روسی  و انرژی هسته ایشان را پاکستانی است .آنها یک مشت دیکتاتورند چرا که کاندید ما رای نیاورده چون در انتخابات تقلب شده چه شاهدی از این مستدل تر که او فرزند ترکهاست و داماد لرها ؟ اینرا روشنفکرترین زن ایران گفته .

کمیته ناظر بر نشریات دانشگاه به نشریه شما تذکر داد ؟ این گام دوم موفقیت شماست به چشم یک فرصت به آن بنگرید .

 بیانیه بزنید و به فضای خفقان مملکت را زیر سئوال بتازید ، تجمع بگذارید و در اعتراض به خفقان موجود و دادگاه تفتیش عقاید و روشهای قرون وسطاییشان شعر بخوانید . یار دبیرستانی من .

فیلم بگیرید و برای شبکه های آزادی خواه روشنفکر بفرستید .

کسی از تجمعتان استقبال نکرد ؟ مشکلی نیست تمام همفکرانتان در شهر را خبر کنید .

کلا ٌ 16 نفرید؟ مشکلی ندارد اینجاست که باید به راههای حمایتی بیاندیشید درهمان تجمع 16 نفره اتان به شبکه سلطنت طلبان و مجاهدین زنگ بزنید و بگویید که شیراز کلاً در حمایت از شما در حال انقلاب کردن است و از اعتراضات مردم شیراز بگویید ، فراموش نکنید اینکار را با گوشی خود انجام دهید چرا که برخورد با شما را سرعت می بخشد ، کمترین سودش این است که ملقب به صفت اشرف نشان از طرف بزرگ مجاهد خلق مریم خانوم می شوید.

برای جبران کمبود جمعیت با گوشی موبایل جوری فیلم بگیرید که ۱۶ نفرتان کل صحنه را پرکند

هم اکنون حراست مجبور است شما را تحویل بگیرد چرا که می داند قصد دارید لانه ظلم و فساد و تزویر نگهبانان درب ورودی را به آتش بکشید .

از این به بعد سیر خبر ساز شدن شما شروع شده است چرا که اگر به شما تذکر بدهند ، به کمیته انضباطی احضار کنند ، دستگیرتان کنند و حتی یکی از بسیجی ها به شما اخم کند خبرش سه سوت خبر اول سایتها و خبرگزاری ها خواهد بود حس دل انگیزی است ، نه ؟ می توانید پشت کامپیوتر خود بنشینید و از اینکه همه جا حرف شماست لذت ببرید .

از هم اکنون زندان را متصور شوید و اینکه کمپین آزادی شما تشکیل شده و باز هم همه جا حرف از شماست حتی در زندان .

به این بسنده نکنید ، در تجمع بعدی زیر پیراهنی خود را با رنگ قرمز گریم خشونت خون آلودگی کنید و در کیفتان بگذارید تا بعد بگویم کجا بکارتان می آید .

اکنون همه شما را تحویل می گیرند حتی خانوم فلانی که قبلاٌ تحویلتان نمی گرفت به چشم یک قهرمان مبارز به شما می نگرد و البته کسی که بزودی به خارج می رود ، استاد فلانی هم که صد سال محل ...به شما نمی گذاشت در جلسات خصوصی دعوتتان می کند و آخرین تکالیف مبارزه ای را که از بالاتر گرفته به شما می دهد .

الان تنور فضای مبارزه بسیار داغ شده و تا انتخابات که قرار است یک اتفاق هایی بیافتد و مثل سال 88 با ترکاندن سطل های آشغال و آتش زدن مغازه ها و بانکها و... فضای آرمانی امان را دوباره بوجود آوریم چیزی نمانده.

تا آن روزها چند تکلیف دیگر دارید .

راه انداختن تجمع 16 نفره ای دیگر که همزمان با راهپیمایی بچه های اراذل داخل شهر باید صورت بگیرد و بعد بیرون بردن این تجمع ازادی خواهانه  و پیوستن سیل عظیم مردم 200 نفری که تقریباٌ کل جمعیت شیراز و حتی استان را شامل می شود ، باین صورت که تجمع را از پردیس می برید سمت درب ورودی و آن را باز می کنید و آن جا شعار می دهید بعد از نیم ساعت از دانشگاه خارج می شوید و به سمت خیابان می روید طوری که هم جنبشی هایتان بتوانند از گوشه و کنار وارد جمعیت شما بشوند ، سپس شما کلی نفر شده اید.

پلیس جلوی شما موضع می گیرد و به شما تذکر می دهد اینها البته همه نیروهای سرکوبگر رژیم هستند تا می توانید فحش می دهید و سنگ و چوب به سمتشان می اندازید  ،  تحریکشان می کنید تا به سمت شما حمله کنند این یک تاکتیک مبارزه است .

شاید دو سه ساعتی طول بکشد تا وقتی ببینند راه دیگری ندارند مجبور شوند به خشونت متوسل شوند  ، خشونت طلبها و شما هم همینطور تحریکشان کنید تا آماده حمله شوند .

بچه هایی که از قبل اماده اند دوربین ها را روشن می کنند چند تایی اتان جلوی پلیسها می روید و قهرمان بازی در می آورید نهایتش چند ضربه باتوم است دیگر می ارزد به آن همه سال زندگی در خارج .

این کار هم ، هم جنبشی هایتان را تهییج می کند هم پلیسها را عصبانی تر . فقط کافی است که یک هلی به شما بدهند طبق آموزشها خودتان را روی زمین بیاندازید و دست و پا بزنید  ، چند ده نفر با موبایل دارند فیلم می گیرند حالا خون های درون کیسه را روی صورت خودتان بپاشید و کمی تکان بخورید و دست و پا بزنید  البته این بار در دوربین نگاه نکنید تا مثل آن بار ضایع نشود .

آن پیراهنی هم که گفتم قبلاً خونی کردید ها اینجا بیرون می آورید و بالا می گیرید این یکی از تاثیر گذارترین صحنه ها خواهد بود .

شما الان مطمئن باش باعث ایجاد خبری شدی که تا همین امشب یک میلیارد بازدید از ان صورت می گیرد . بهتر است حالا رأسا وارد کار شوی روی سکو برو و یک خطابه قرائی در مبارزه با دیکتاتوری بکن و از سرکوب و هوا بس جوانمردانه سرد است بکن طوری که همه حتی اطلاعاتی ها تورا ببینند و مطمئن باشی فیلمت را گرفته اند و مدارک کافی ضد تو وجود دارد .

تومأموریتت را بانجام رسانده ای و هم اکنون ویزای خارج تو آماده است فقط کافی است خودت را به یکی از سفارتهای یونایتد استیتس خارج برسانی و سپس تو به یک چهره بین المللی و ضد رژیم بدل می شوی . بهترین تاکتیک تغییر قیافه است چادر زنانه سر کن و لابلای جمعیت مخفی شو .

ازهم اکنون خودت را یک چهره سیاسی فعال در خارج فرض کن ، که با بزرگترین پرزیدنت های جهان دیدار میکنی و در مجلس سنای خارج از ظلمهای رژیم میگویی ونقض مکرر حقوق بشر توسط آن .

به خــــــــارج بیاندیش ..

خودت را به خارج برسان هر چند بر روی علاقی از مرزها ی غربی کشور برای رسیدن به ترکیه ، اینها بهای مبارزه است .

مردم خارج بسیار خونگــــــــــــــرم هستند .

پی نوشت

می گویند فحش را پهن کن اهلش جمع می کنند.

همین مطلب در : 

فردا نیوز 

جهان نیوز 

حنفا 

  • بنده خدا

جناب ظریف دیروز برای دیدار از علما به قم آمده بودنددر مصاحبه ای که بخش های خبری پخش کردند در توجیه سخنان متناقض امریکا و طرفهای اروپایی  فرمودند: در مورد اختلاف میان آنچه کشورهای طرف توافق با ایران از این مسئله عنوان کرده‌اند ( بخوانید همان اعلام مواضع ضد توافقنامه ) باید گفت گروه‌های فشاری در میان آنها وجود دارند که ناچار به جلب رضایت آنها هم هستند.

درک جالبی است در واقع این سخن یعنی اینکه اگر آمریکایی ها یک ساعت پس از توافقنامه شروع به زیر پا گذاشتن مفاد آن و  حرف از روی میز بودن گزینه نظامی می زنند ومواضعی می گیرند چون : و عدم به رسمیت شناختن حقوق هسته ای و اعلام اینکه تحریم‌ها ایران را پای میز مذاکره کشاند و اضافه کردن 17 شرکت ایرانی به لیست تحریم اتحادیه اروپا و  سخنان راجرز مدیر کمیته اطلاعاتی کنگره آمریکا که حرف از نارضایتی  از توافق نامه ژنو زد که به مسئله  موشک‌های بالستیک ایران توجهی نداشته است همه اینها تنها برای ساکت کردن افراطی های آن طرف است و نه توهین تلقی میشوند و نه واقعی هستند و با این نگاه خوب کسی هم نباید اعتراضی بکند مطمئنا اینها جزوی از گامهای دیپلماتیک برای کنترل حواشی تفاهم ژنو است .

این یعنی اینکه طرف توافق کننده بر خلاف نظر افکار عمومی و یا گروههای سیاسی دست باین توافق زده وناچار است بنوعی آنها را راضی نگه دارد .

پس از این سخن ایشان یک درس می گیریم و آن هم اینکه یک روش سیاسی این است که طرف مذاکره کننده با زدن حرفهای تند و گرفتن مواضع تند در قبال دیگری دارد واکنشهای تند داخلی را مهار میکند تا اصل تفاهم زیر فشارهای افراطی ها حفظ شود و بنوعی خالی کردن توان و راضی کردن معترضین به اصل تفاهم یا ساکت کردن آنها .

اگر بخواهیم با همین درس دیپلماتیک به رفتار دیپلماتهای ایرانی نیزنگاهی بیاندازیم :
  آیا باید رفتار دوگانه جناب ظریف در مذاکرات با لبهای خندان  و در ایران با ژشتی انقلابی از جمله مجلس ، مصاحبه ها و... را نیز در این چارچوب تفسیر کرد ؟ 



سخنان جناب ظریف در مجلس شورای اسلامی 







در همین زمینه هفته‌نامه آلمانی دی سایت در یادداشتی در تحلیل انتقادات نتانیاهو در مورد توافق هسته ای می نویسد: انتقادهای شدید نتانیاهو حتی ممکن است به روحانی کمک بیشتری هم بکند به طوری که هر چه اسرائیل بیشتر با این توافقنامه مخالفت ورزد، روحانی موقعیت بهتری خواهد داشت تا به تندروهای داخلی ثابت کند که اقداماتش در این زمینه درست بوده‌اند که خشم اسرائیل را برانگیخته‌اند(!)


--
همین مطلب در :
  • بنده خدا
 

مذاکرات هسته ای  از ابتدای طرح پرونده هسته ای ایران فراز و نشیب زیادی را طی کرده است شاید بتوان فراز و فرود آنرا به موجی سینوسی تشبیه کرد که روزی در اعتماد و تعلیق و روزی در بی اعتمادی  و تاختن و خط شکنی علمی گذرانده است .

در این میان تیم حاضر مذاکره کننده به نمایندگی از یکی از دو تفکر رایج در کشور با سبک وسیاق خود واختیارات قانونی که به پشتوانه رای مردم  در اختیار انان است روند این مذاکرات را اداره میکند با استراتژی اعتماد سازی و تعامل بدنبال عادی سازی و به نتیجه نهایی رساندن پرونده هسته ای است .

و امروز یکشنبه 3 آذر 92 تیم مذاکره کننده با اعلام پیروزی گفتمان تعامل و اعتماد سازی برای قدرتهای بزرگ در پرونده هسته ای  و به ثمر رسیدن این منش در برخورد با5+1 توافقات حاصله در مذاکرات ژنو را به مثابه یک پیروزی تاریخی تفسیر کردند .

متن توافق ژنو از وجوه مختلفی قابل بررسی و نقد است که مطرح ترین انها  ، عدم شفافیت در  به رسمیت شناختن حق دائم غنی سازی است که یکی از دیر پاترین در خواستهای ایران از جامعه کشورهای 5+1 است .

 اوباما  به رسمیت شناختن حق استفاده از انرژی هسته ای   را اعلام کرده و جان کری از عدم به رسمیت شناختن غنی سازی سخن گفته و البته دکتر روحانی از وجود حق غنی سازی بصراحت در متن توافق  و ظریف وزیر امور خارجه عدم نیاز به وجود چنین توافقی و وجود  حق غتی سازی در  NPT سخن گفته اند .

بحث این نوشته اما در کنار تمام موارد فوق پرداختن به  بخشی کمتر توجه شده از توافق ژنو است و مسائل مطرح و بحث شده را بعهده دیگر نوشته ها می گذارد .

بهر تفسیری در باب شناخت توافقنامه ژنو  که رجوع شود توافق بر عدم  پیشرفت برنامه هسته ای ما غیر قابل انکار است اما وجود یک بند کلیدی در آن را میتوان به توافق بر عقبگرد در برنامه هسته ای در نظر گرفت و نه عدم پیشرفت  که باشتباه بعنوان کلید واژه تفسیر توافقات مورد توجه رسانه ها قرار گرفته است  ، آنجاکه در یکی از بندهای توافق آمده است که :

 196 کیلوگرم مواد 20 درصد غنی سازی شده در ایران خنثی می شود با این تفاوت که نیمی از آن قابل غنی سازی مجدد است و نیمی از آن قابلیت غنی سازی مجدد را نیز ندارد.

در این مورد جان کری در کنفرانس خبری در ژنو  گفت : در حالی که ایران اکنون ۲۰۰ کیلوگرم اورانیوم ۲۰ درصد دارد در ۶ ماه آینده به صفر خواهد رسید تاکید میکنم صفر .

و شاید این تاکید کلید بزرگترین امتیاز و  اولین گام پیشروی غرب و عقب نشینی ایران در این مذاکرات است که در واقع در صورت ادامه  مذاکرات عملا با ابتکار طرف غربی موضوع اورانیوم 20 درصد از میز مذاکرات ایران و 1+5 برای همیشه کنار گذاشته و پرونده آن مختومه خواهد شد .
اما در صورت تکرار تجریه عدم پایبندی طرف غربی به توافقات خود پس از طی شدن دوران شش ماهه  و تصمیم به ادامه تحریم ها و فشار به ایران که در سال 2003 همین تیم   مذاکره کننده علی رغم توافقات با  این رفتار غرب مواجه شد ،  200 کیلوگرم اورانیوم 20 درصد که حاصل صرف هزینه هنگفت و زمان و کار طولانی و ثمره خون شهیدان هسته ای کشور است بدست خودمان از بین رفته است .

قابل ذکر است در مذاکرات اکتبر ۲۰۰۳ تهران و ادامه آن در بروکسل، ایران تمام فعالیت هسته‌ای خود را تحت عنوان «اعتمادسازی» به حالت تعلیق درآورده بود و در اجلاس پاریس با تروئیکای اروپایی - فرانسه، انگلیس و آلمان- قرار شد درباره صلح‌آمیز بودن برنامه هسته‌ای خود «تضمین عینی» بدهد و حریف در مقابل این تضمین عینی، عادی شدن پرونده هسته‌ای کشورمان را تضمین کند. اما در اجلاس بعدی - ۳ ماه بعد- تروئیکای اروپایی اعلام کرد مطمئن‌ترین تضمین آن است که ایران برنامه هسته‌ای خود را به طور کامل متوقف کند! و با زیر پا گذاشتن تعهدات خود هیچ امتیاز طولانی مدت و پایداری به ایران نداد .

تنها کمی باین فرض بیاندیشیم که کشورهای غربیپس از پایان شش ماه درست مثل سال 2003  در جواب اعتماد و تعهدات ما بگویند : مطمئن‌ترین تضمین آن است که ایران برنامه هسته‌ای خود را به طور کامل متوقف کند!

این مطلب در : 

شیرازنا 

سحاب نیوز 
  • بنده خدا
روزهای عجیبی است این روزها .
انتخابات یازدهمین دوره ریاست جمهوری شوکی به بدنه دلسوزان انقلاب وارد کرد که فکر نکنم باین زودی ها بتوانند از گیجی ان رهایی یابند .
منظورم تنها شکست سیاسی گفتمان انقلاب و رای نیاوردن اصولگراها نیست بیشتر از این مسائل ظاهری مد نظرم شوکی است که باپایان دوران احمدی نژاد که مقارن با دوران توهم خوش باورانه پیروزی مطلق انقلابیون بر خط تردید و عدم امکان بازگشت دگر اندیشان به فضای سیاسی کشور با پیروزیِ نا باورانه جریان تردید بوجود آمد .
این روزها که جناب روحانی در حال بازسازی دولت اصلاحات با نام دولت تدبیر و امید است و حذف تمام انچه را باید دستاوردهای دولت قبل دانست بخصوص در حوزه سیاست خارجی تهاجمی ،  رفقای حزب الهی بیش از پیش میتوانند محاسبه کنند در زمان آرامش این سالها چه اندوخته اند تا امروز بکارشان آید .
جای خالی  استقلال عملی حزب الله و همچنین کار بلند مدت و تشکیلاتی در تمام عرصه های مورد نیاز انقلاب بعنوان راهبرد دائمی حس میشود .
تشکلهای علمی  ، فرهنگی ، اجتماعی و سیاسی مستقل و حزب الهی .
شاید تنها اندوخته و امید امروز ما همان حس  مشترک حزب الله پس از اتفاقات 88 است که هنوز در فضای مجازی و رسانه ای و... سرپا هستند والبته تقابل با آرمانهایشان می تواند به آنها هماهنگی و همبستگی شدیدی بدهد و البته برخی کارهای نیمه تشکیلاتی و در ابتدای راه مثل جشنواره فیلم عمار و...
 کارهای احساسی و بزن در رویی و کوتاه مدت نهایتا همین قوتی که امروز بدنه حزب الله دارد را رقم میزند  لیکن کار تشکیلاتی و بلند مدت می تواند با تزاید انرژی های خفته بقولی ظرفیتهای  ناشناخته ای را آزاد کند .
  • بنده خدا